وقتی که ماداشتیم توی باشگاه طناب می زدیم خیلی خیلی استرس داشتیم و فقط گریه می کردیم.
وقتی مسابقه دادیم وتموم شد ومی خواستند گروه اول رو انتخاب کنن همه ی دوستام ومن خیلی دعا می کردیم.
وقتی گروه اول رول رواعلام کردن دیدیم که ماگروه دوم هستیم... من ودوستام خیلی خیلی گریه کردی وقرارشد که مایه باردیگه جلوی کارشناس مسئول تربیت بدنی اقای
پاشایی مسابقه بدیم.
وقتی که مسابقه داد یم گروه اول ماشدیم....
من ودوستام(الشن نیایش_مائده دانشمند_اسمااسمائیلی_فاطمه پایبندوفرنازداداشی)خیلی خوش حال شدیم وازشدت خوش حالی داشتی بال درمی اوردیم.
برای همشون ارزوی موفقیت می کنم....